پرسش :
آیا دشمنان ائمه اطهار(ع)، حرامزاده هستند؟ اگر هستند، چگونه چنین چیزی توجیهپذیر است؟
پاسخ :
شرح پرسش:
آیا حدیثی وجود دارد که دشمنان امام علی(ع) و ائمه اطهار(ع) را حرامزاده بداند؟
پاسخ :
احادیثی در موضوع مطرح شده در پرسش، در منابع شیعه و سنی وجود دارد که به ذکر چند نمونه بسنده میشود:
1. پیامبر خدا(ص) به امام على(ع) فرمود: «اى على! هر که مرا و تو را و امامان از نسل تو را دوست بدارد، باید خدا را بر حلالزادگى خود، ستایش گوید؛ زیرا ما را دوست نمیدارد، مگر حلالزاده و ما را دشمن نمیدارد، مگر حرامزاده».[1]
2. پیامبر خدا(ص) درباره امام على(ع) فرمود: «اى مردم! فرزندان خود را با [محکِ] محبّت على بیازمایید؛ زیرا على هرگز به گمراهى فرا نمیخوانَد و از راه راست، دور نمیشود. پس، هر یک از فرزندان شما على را دوست داشت، از شماست و هر کدام او را دشمن داشت، از شما نیست».[2]
3. امام على(ع) به نقل از پیامبر(ص) فرمود: «اى ابو ذر! هر که ما اهل بیت را دوست بدارد، باید خدا را بر نخستین نعمت، ستایش گوید». ابو ذر پرسید: اى پیامبر خدا! نخستین نعمت کدام است؟ فرمود: «حلالزادگى. ما را دوست نمیدارد، مگر کسى که حلالزاده باشد».[3]
4. ام سلمه گفت: از رسول خدا(ص) شنیدم که به على(ع) میفرمود: «تنها سه گروه تو را دشمن دارند: ولد زنا، منافق و کسى که مادرش در حال حیض به او حامله شده باشد».[4]
5. «ابوبکر گفت: رسول خدا در خیمه نشسته بود، علی و فاطمه و حسن و حسین نیز در خیمه بودند، فرمود: ای مسلمانان! هر کس با اهل خیمه دوست باشد من با او دوست هستم و هر کس با آنان دشمن باشد من با آنان دشمنم، آنان را دوست ندارد، مگر آنکه ولادتی پاک دارد و دشمن نیست با آنان مگر آنکه ولادتی ناپاک دارد».[5]
و روایات دیگری که در اینباره نقل شده است.[6]
اما برای فهم و برداشت درست درباره این دسته از روایات باید به نکاتی توجه شود:
یک. فرزندان زانی در «معرض» این هستند که محبت ائمه اطهار(ع) را در دل نداشته باشند، و «اقتضای» چنین چیزی را دارند. توضیح اینکه؛ فرزندانی که از راه زنا، زاده میشوند، از نظر وجودی دچار کمبود و میل به معصیتی افزونتر از دیگران دارند و این ناشی از نظام علّی و معلولی عالم است؛ یعنی ساختار و قوانین تکوینی عالم به گونهای است که موجب میشود فرزند حاصل از پیوند نامشروع، از کمال وجودی و روحی پایینتری نسبت به انسانهای عادی و حلالزاده برخوردار باشد. لذا تولّد چنین نوزادی نتیجه بیتوجّهی برخی افراد به قوانین تغییرناپذیر عالم است؛ چنانکه در قرآن کریم میخوانیم: «به سبب آنچه دستهاى مردم فراهم آورده، فساد در خشکى و دریا نمودار شده است، تا [سزاىِ] بعضى از آنچه را که کردهاند به آنان بچشاند، باشد که بازگردند»،[7] که در این آیه شریفه سخن از ظهور فساد در زمین به خاطر اعمال مردم به میان آمده شده است و هر جا فسادى ظاهر شود بازتاب اعمال مردم است.[8]
بر این اساس، اینکه خداوند متعال زنا یا هر عمل حرام دیگری را توسّط پیامبران و کتب آسمانی منع نموده صرفاً قراردادی نیست؛ بلکه این احکام بر اساس قوانین حاکم بر نظام خلقت تنظیم شده و پشتوانه تکوینی دارند. پس همانگونه که در نظام خلقت، آتش علّت سوزاندن و سمّ موجب هلاکت است، زنا هم موجب پدید آمدن بشری است با روح ضعیف و متمایل به گناه. زنا موجب میشود نقصی روحی در فرزند حاصل شود و فرزند به دنیا آمده دارای کششهای حیوانی و شیطانی قویتری باشد. لذا زنازاده اوّلاً کمتر ممکن است میل به دین و محبت به انسانهای وارسته و الهی داشته باشد. ثانیاً اگر هم بر تمایلات حیوانی و شیطانی خود غالب گشته، مؤمن و متّقی گردد؛ باز رتبه وجودی او به حدّ مؤمنان حلالزاده نخواهد رسید. بنابر این، قانون علیّت یک قانون جهان شمول بوده و هیچ مخلوقی از حکم این قانون در عالم تکوین خارج نیست؛ بر این اساس، از زمین خوب و حاصلخیز گیاه خوب میروید و در زمین نامرغوب گیاه نامرغوب رشد میکند: همانطور که قرآن کریم میفرماید: «سرزمین پاکیزه و شیرین، گیاهش به فرمان پروردگار میروید امّا سرزمینهاى بد طینت (و شورهزار)، جز گیاه ناچیز و بیارزش، از آن نمیروید».[9]
پس آنچه در گیتی حاکم است قانون عامّ علیّت است که وجود انسان نیز نتیجه آن است؛ چون از هر تخمک و اسپرم خاصّی تنها و تنها یک انسان خاصّ پدید میآید؛ و محال است یک شخص خاصّ از غیر این تخمک و اسپرم موجود شود، آن جنینی که از راه زنا حاصل میشود جز از همین راه، محال بود حاصل شود. اگر مادر همین نوزاد حرامزاده دقیقاً در همان لحظه زنا، به جای زنا، با شوهر خود همبستر میشد یقیناً نوزادی که به دنیا میآمد غیر از آن نوزادی بود که از راه زنا حاصل گشته است. پس پدید آمدن آن شخصی که به خاطر نحوه عملکرد والدینش عنوان حرامزاده به او اطلاق میشود، جز از همان راه که پدید آمده امکان پیدایش نداشته است.
دو. در حکمت و عرفان اثبات شده است که ادراک و علم از سنخ وجود است؛[10] و درک و معرفت هر موجودی متناسب با رتبه وجودی او است و هیچ موجودی حقیقتاً قادر نیست برتر از حیطه وجودی خود را ادراک نماید. لذا ادراک و محبتی که افراد حلالزاده نسبت به پیامبران و اهل بیت(ع) دارند، بر اساس حقیقت وجودی خودشان است، اما کسی که از راه زنا متولد شده، بر طبق حقیقت وجودی خاص خود ادراک میکند و از آن فراتر نمیرود و قادر نیست مرتبه بالاتر انسانی را به حقیقت ادراک نماید و محبت ورزد. مگر اینکه به واسطه اعتقاد حق و انجام اعمال نیک و پسندیده از آن نقص روحی خود را نجات دهد و از مؤمنان شود.
سه. اما بیگمان حرامزاده بودن موجب سلب اختیار انسان نشده و علّت تامّه ارتکاب گناه و دوری از محبت و دوستی اهل بیت عصمت و طهارت(ع) نمیشود؛ لذا فرزند زنا نیز مثل دیگر افراد بشر مختار بوده و سرنوشت خود را در دست اختیار خود دارد؛ و هیچ دلیل عقلی یا نقلی وجود ندارد که اثبات کند زنازاده لزوماً اهل جهنّم میشوند؛ همانطور که هیچ دلیلی نیست که اثبات کند هر حلالزاده و مسلمانزادهای وارد بهشت میشود.
ممکن است برخی از زنازادهها محبّ اهل بیت باشند؛ لذا روایاتی که میگویند «ولدالزّنا» دشمن اهل بیت میشود ظاهراً حکمی غالبی را بیان میکنند نه حکمی کلّی را؛ یعنی اغلب چنین است که زنازاده دشمن اهل بیت میشود نه همیشه.
به علاوه اینکه بر طبق برخی روایات یکی از دلایل دشمنی با امام علی(ع) حرامزاده بودن است، نه تنها دلیل؛ مانند این روایت: امام علی(ع) فرمود: «سه تن مرا دوست نمیدارند؛ زنازاده، منافق و فرزند حیض».[11]
بر این اساس، ممکن است شخصی حرامزاده و زنازاده نباشد اما به دلیل نفاقی که به تدریج در اندرون خود پرورش داده، تبدیل به یکی از دشمنان اهل بیت شود.
پی نوشت:
[1]. شیخ صدوق، الأمالی، ص 475، کتابچی، تهران، چاپ ششم، 1376ش.
[2]. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج 42، ص 288، دار الفکر، بیروت، 1415ق؛
[3]. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، محقق و مصحح: رسولی محلاتی، هاشم، ج 1، ص 401 – 402، نشر بنی هاشمی، تبریز، چاپ اول، 1381ق.
[4]. شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 1، ص 142، کتاب فروشی داوری، قم، چاپ اول، 1385ش.
[5]. طبری، أحمد بن عبد الله، الریاض النضرة فی مناقب العشرة، ج 3، ص 154، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ دوم، بیتا.
[6]. ر.ک: الأمالی، ص 306 و 475؛ ابن جزری، شمس الدین محمد بن محمد، مناقب الأسد الغالب مُمزق الکتائب ومُظهر العجائب لیث بن غالب أمیر المؤمنین أبی الحسن علی بن أبی طالب (رضی الله عنه)، محقق: طنطاوی، طارق، ص 19، مکتبة القرآن، بیجا، چاپ اول، 1994م.
[7]. روم، 41.
[8]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 16، ص 450 – 451، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش.
[9]. اعراف، 58.
[10]. طباطبایى، سیدمحمد حسین، نهایة الحکمة، با تصحیح و تعلیقه: فیاضى، غلامرضا، ج 2، ص 469، مرکز انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، قم، چاپ چهارم، 1386ش.
[11]. ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب(ع)، ج 3، ص 208، انتشارات علامه، قم، چاپ اول، 1379ق.
شرح پرسش:
آیا حدیثی وجود دارد که دشمنان امام علی(ع) و ائمه اطهار(ع) را حرامزاده بداند؟
پاسخ :
احادیثی در موضوع مطرح شده در پرسش، در منابع شیعه و سنی وجود دارد که به ذکر چند نمونه بسنده میشود:
1. پیامبر خدا(ص) به امام على(ع) فرمود: «اى على! هر که مرا و تو را و امامان از نسل تو را دوست بدارد، باید خدا را بر حلالزادگى خود، ستایش گوید؛ زیرا ما را دوست نمیدارد، مگر حلالزاده و ما را دشمن نمیدارد، مگر حرامزاده».[1]
2. پیامبر خدا(ص) درباره امام على(ع) فرمود: «اى مردم! فرزندان خود را با [محکِ] محبّت على بیازمایید؛ زیرا على هرگز به گمراهى فرا نمیخوانَد و از راه راست، دور نمیشود. پس، هر یک از فرزندان شما على را دوست داشت، از شماست و هر کدام او را دشمن داشت، از شما نیست».[2]
3. امام على(ع) به نقل از پیامبر(ص) فرمود: «اى ابو ذر! هر که ما اهل بیت را دوست بدارد، باید خدا را بر نخستین نعمت، ستایش گوید». ابو ذر پرسید: اى پیامبر خدا! نخستین نعمت کدام است؟ فرمود: «حلالزادگى. ما را دوست نمیدارد، مگر کسى که حلالزاده باشد».[3]
4. ام سلمه گفت: از رسول خدا(ص) شنیدم که به على(ع) میفرمود: «تنها سه گروه تو را دشمن دارند: ولد زنا، منافق و کسى که مادرش در حال حیض به او حامله شده باشد».[4]
5. «ابوبکر گفت: رسول خدا در خیمه نشسته بود، علی و فاطمه و حسن و حسین نیز در خیمه بودند، فرمود: ای مسلمانان! هر کس با اهل خیمه دوست باشد من با او دوست هستم و هر کس با آنان دشمن باشد من با آنان دشمنم، آنان را دوست ندارد، مگر آنکه ولادتی پاک دارد و دشمن نیست با آنان مگر آنکه ولادتی ناپاک دارد».[5]
و روایات دیگری که در اینباره نقل شده است.[6]
اما برای فهم و برداشت درست درباره این دسته از روایات باید به نکاتی توجه شود:
یک. فرزندان زانی در «معرض» این هستند که محبت ائمه اطهار(ع) را در دل نداشته باشند، و «اقتضای» چنین چیزی را دارند. توضیح اینکه؛ فرزندانی که از راه زنا، زاده میشوند، از نظر وجودی دچار کمبود و میل به معصیتی افزونتر از دیگران دارند و این ناشی از نظام علّی و معلولی عالم است؛ یعنی ساختار و قوانین تکوینی عالم به گونهای است که موجب میشود فرزند حاصل از پیوند نامشروع، از کمال وجودی و روحی پایینتری نسبت به انسانهای عادی و حلالزاده برخوردار باشد. لذا تولّد چنین نوزادی نتیجه بیتوجّهی برخی افراد به قوانین تغییرناپذیر عالم است؛ چنانکه در قرآن کریم میخوانیم: «به سبب آنچه دستهاى مردم فراهم آورده، فساد در خشکى و دریا نمودار شده است، تا [سزاىِ] بعضى از آنچه را که کردهاند به آنان بچشاند، باشد که بازگردند»،[7] که در این آیه شریفه سخن از ظهور فساد در زمین به خاطر اعمال مردم به میان آمده شده است و هر جا فسادى ظاهر شود بازتاب اعمال مردم است.[8]
بر این اساس، اینکه خداوند متعال زنا یا هر عمل حرام دیگری را توسّط پیامبران و کتب آسمانی منع نموده صرفاً قراردادی نیست؛ بلکه این احکام بر اساس قوانین حاکم بر نظام خلقت تنظیم شده و پشتوانه تکوینی دارند. پس همانگونه که در نظام خلقت، آتش علّت سوزاندن و سمّ موجب هلاکت است، زنا هم موجب پدید آمدن بشری است با روح ضعیف و متمایل به گناه. زنا موجب میشود نقصی روحی در فرزند حاصل شود و فرزند به دنیا آمده دارای کششهای حیوانی و شیطانی قویتری باشد. لذا زنازاده اوّلاً کمتر ممکن است میل به دین و محبت به انسانهای وارسته و الهی داشته باشد. ثانیاً اگر هم بر تمایلات حیوانی و شیطانی خود غالب گشته، مؤمن و متّقی گردد؛ باز رتبه وجودی او به حدّ مؤمنان حلالزاده نخواهد رسید. بنابر این، قانون علیّت یک قانون جهان شمول بوده و هیچ مخلوقی از حکم این قانون در عالم تکوین خارج نیست؛ بر این اساس، از زمین خوب و حاصلخیز گیاه خوب میروید و در زمین نامرغوب گیاه نامرغوب رشد میکند: همانطور که قرآن کریم میفرماید: «سرزمین پاکیزه و شیرین، گیاهش به فرمان پروردگار میروید امّا سرزمینهاى بد طینت (و شورهزار)، جز گیاه ناچیز و بیارزش، از آن نمیروید».[9]
پس آنچه در گیتی حاکم است قانون عامّ علیّت است که وجود انسان نیز نتیجه آن است؛ چون از هر تخمک و اسپرم خاصّی تنها و تنها یک انسان خاصّ پدید میآید؛ و محال است یک شخص خاصّ از غیر این تخمک و اسپرم موجود شود، آن جنینی که از راه زنا حاصل میشود جز از همین راه، محال بود حاصل شود. اگر مادر همین نوزاد حرامزاده دقیقاً در همان لحظه زنا، به جای زنا، با شوهر خود همبستر میشد یقیناً نوزادی که به دنیا میآمد غیر از آن نوزادی بود که از راه زنا حاصل گشته است. پس پدید آمدن آن شخصی که به خاطر نحوه عملکرد والدینش عنوان حرامزاده به او اطلاق میشود، جز از همان راه که پدید آمده امکان پیدایش نداشته است.
دو. در حکمت و عرفان اثبات شده است که ادراک و علم از سنخ وجود است؛[10] و درک و معرفت هر موجودی متناسب با رتبه وجودی او است و هیچ موجودی حقیقتاً قادر نیست برتر از حیطه وجودی خود را ادراک نماید. لذا ادراک و محبتی که افراد حلالزاده نسبت به پیامبران و اهل بیت(ع) دارند، بر اساس حقیقت وجودی خودشان است، اما کسی که از راه زنا متولد شده، بر طبق حقیقت وجودی خاص خود ادراک میکند و از آن فراتر نمیرود و قادر نیست مرتبه بالاتر انسانی را به حقیقت ادراک نماید و محبت ورزد. مگر اینکه به واسطه اعتقاد حق و انجام اعمال نیک و پسندیده از آن نقص روحی خود را نجات دهد و از مؤمنان شود.
سه. اما بیگمان حرامزاده بودن موجب سلب اختیار انسان نشده و علّت تامّه ارتکاب گناه و دوری از محبت و دوستی اهل بیت عصمت و طهارت(ع) نمیشود؛ لذا فرزند زنا نیز مثل دیگر افراد بشر مختار بوده و سرنوشت خود را در دست اختیار خود دارد؛ و هیچ دلیل عقلی یا نقلی وجود ندارد که اثبات کند زنازاده لزوماً اهل جهنّم میشوند؛ همانطور که هیچ دلیلی نیست که اثبات کند هر حلالزاده و مسلمانزادهای وارد بهشت میشود.
ممکن است برخی از زنازادهها محبّ اهل بیت باشند؛ لذا روایاتی که میگویند «ولدالزّنا» دشمن اهل بیت میشود ظاهراً حکمی غالبی را بیان میکنند نه حکمی کلّی را؛ یعنی اغلب چنین است که زنازاده دشمن اهل بیت میشود نه همیشه.
به علاوه اینکه بر طبق برخی روایات یکی از دلایل دشمنی با امام علی(ع) حرامزاده بودن است، نه تنها دلیل؛ مانند این روایت: امام علی(ع) فرمود: «سه تن مرا دوست نمیدارند؛ زنازاده، منافق و فرزند حیض».[11]
بر این اساس، ممکن است شخصی حرامزاده و زنازاده نباشد اما به دلیل نفاقی که به تدریج در اندرون خود پرورش داده، تبدیل به یکی از دشمنان اهل بیت شود.
پی نوشت:
[1]. شیخ صدوق، الأمالی، ص 475، کتابچی، تهران، چاپ ششم، 1376ش.
[2]. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج 42، ص 288، دار الفکر، بیروت، 1415ق؛
[3]. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، محقق و مصحح: رسولی محلاتی، هاشم، ج 1، ص 401 – 402، نشر بنی هاشمی، تبریز، چاپ اول، 1381ق.
[4]. شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 1، ص 142، کتاب فروشی داوری، قم، چاپ اول، 1385ش.
[5]. طبری، أحمد بن عبد الله، الریاض النضرة فی مناقب العشرة، ج 3، ص 154، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ دوم، بیتا.
[6]. ر.ک: الأمالی، ص 306 و 475؛ ابن جزری، شمس الدین محمد بن محمد، مناقب الأسد الغالب مُمزق الکتائب ومُظهر العجائب لیث بن غالب أمیر المؤمنین أبی الحسن علی بن أبی طالب (رضی الله عنه)، محقق: طنطاوی، طارق، ص 19، مکتبة القرآن، بیجا، چاپ اول، 1994م.
[7]. روم، 41.
[8]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 16، ص 450 – 451، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش.
[9]. اعراف، 58.
[10]. طباطبایى، سیدمحمد حسین، نهایة الحکمة، با تصحیح و تعلیقه: فیاضى، غلامرضا، ج 2، ص 469، مرکز انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، قم، چاپ چهارم، 1386ش.
[11]. ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب(ع)، ج 3، ص 208، انتشارات علامه، قم، چاپ اول، 1379ق.
تازه های پرسش و پاسخ
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}